جدول جو
جدول جو

معنی مال گذار - جستجوی لغت در جدول جو

مال گذار
(خِ مَ کُ)
کسی که مال تحصیل اراضی در سر کار ادا نماید. (آنندراج). و رجوع به مال گزار شود، ملاک وآنکه ملک خود را در تحت حکومت نگاهدارد. (ناظم الاطباء) ، مستأجر و رعیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که اموالی از محلی جمع آوری کند و به مخدوم خود یا دولت تحویل بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکل گذار
تصویر مشکل گذار
راهی که عبور از آن دشوار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار گذار
تصویر کار گذار
آنکه با چابکی و مهارت کار می کند، آنکه خوب از عهدۀ کار برمی آید، کاربر، مامور دولت، نوکر، خدمتگذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مال دار
تصویر مال دار
متمول، ثروتمند، صاحب مال، صاحب چهارپا و ستور
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
خراج و مالیات ملک و اراضی مالیات بده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ مَ کُ نَنْ دَ / دِ)
کسی که مالی را که از اراضی و املاک بدست آورده، تحویل مخدوم یا دولت دهد. این کلمه را در فرهنگها ’مالگذار’ نوشته اند و آن صحیح نیست. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مالگذار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کِ گُ)
مشکل گذر. (ناظم الاطباء). رجوع به مشکل گذر شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ماه سیما. ماه طلعت. ماهرو. ماه چهر:
آمد آن مشکبوی مشکین موی
آمد آن خوبروی ماه عذار.
فرخی.
جسم مرا خاک کنی، خاک مرا پاک کنی
باز مرا نقش کنی، ماه عذاری صنما.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
عمل ذوب طلا و نقره در بوته و تصفیۀ آنها از مواد زاید
لغت نامه دهخدا
مالدار: وسخواستک خواستا کمند توانگر، چار پا دار دارای مال ثروتمند غنی: مالداری را شنیدم که ببخل اندر چنان معروف بود که حاتم طائی در کرم، صاحب چارپایان (اسب و استر و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
ماه چهر: جسم مرا خاک کنی خاک مرا پاک کنی باز مرا نقش کنی ماه عذاری صنماخ (دیوان کبیر 33: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام گذار
تصویر نام گذار
کسی که نام برای دیگری گذارد نام دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
هیر گزار کسی که مالی را که از اراضی و املاک بدست آورده تحویل مخدوم یا دولت دهد. توضیح این کلمه را در فرهنگها مالگذار نوشته اند و آن صحیح نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار گذار
تصویر کار گذار
کار گذارنده آنکه باسانی و جلدی و نیکی کار ها را انجام دهد کار بر
فرهنگ لغت هوشیار
کاشتن کسی را، گداختن زر عمل قال گذاشتن، عمل ذوب طلا و نقره در بوته و تصفیه آنها از مواد زاید
فرهنگ لغت هوشیار
دزد، شیاد و کلاهبردار
فرهنگ گویش مازندرانی